این مثلث رابطه‌ای را توضیح می‌دهد که می‌تواند بین دو یا چند نفر رخ دهد. در این روابط دائم نقش‌ها تغییر می‌کند و افراد برای مدتی به بازی کردن ادامه می‌دهند و ممکن است این بازی در آغاز لذت بخش هم باشد، اما بزودی وضعیت تغییر می‌کند. کسی که وارد این بازی می‌شود، فرقی نمی‌کند که در کدام نقش بازی می‌کند، او تنها به دنبال کنترل کردن و یا کنترل شدن است.
خیلی از رابطه‌های دوستانه و حتی زناشویی در قاعده مثلث کارپمن می‌گنجند. زن‌هایی که همیشه نقش قربانی بازی می‌کنند و با افتخار می‌گویند که از کُلفتی کردن برای شوهرشان لذت می‌برند یا مردهایی که همیشه دوست دارند در نقش ناجی زن‌ها بازی کنند و وقتی زن دیگر دوست ندارد ناجی داشته باشد، باز از زجر دادن زن لذت می‌برند درست طبق الگوی مثلث کارپمن عمل می‌کنند. حس یک زن بعد از ناتوانی در ایجاد یک رابطه احساسی با یک مرد، حس یک قربانی است. اما چون نمی‌خواهد قربانی باشد پس سعی می‌کند با زجر دادن طرف مقابل، کنترل بازی را دست بگیرد. این مثلث در خیلی از دوستی‌ها و همکاری‌ها هم اتفاق می‌افتد. نقش‌ها همواره تغییر می‌کند و یک ناجی هم می‌تواند نقش قربانی را بازی کند.

 

مثلث کارپمن

تعریف اصطلاحات
ناجی: نجات دهنده‌ها معمولاً کسانی هستند که همواره دوست دارند با توانایی‌هایی که دارند مشکلات دیگران را حل کنند. کسانی که این نقش را بازی می‌کنند الزاماً از توانایی احساسی، معنوی و یا کاری بالایی برخوردار نیستند. بلکه در بسیاری از موارد ( و شاید بشود گفت همه موارد) از ضعف شخصیتی شدیدی هم رنج می‌برند. در حقیقت ناجی به دنبال پوشش دادن ضعف خودش است. کمک ناجی نسبت مستقیمی با نیاز طرف مقابل ندارد، یعنی ناجی در حالی اقدام به کمک کردن می‌کند که نیازی به کمک او نیست؛ اما او شرایط را به گونه‌ای القا می‌کند که به طرف مقابل بفهماند تو به کمک نیاز داری. این القا که گاهی خیلی هم زیرکانه است باعث می‌شود که ناجی در ابتدا، مهربان و خیرخواه به نظر برسد.
آزارگر: آزارگر کسی است که قبلا در نقش ناجی بوده اما حالا از کمک کردن پشیمان شده و برای جبران به دنبال آزار طرف مقابل است. آزارگر می‌تواند نجات دهنده‌ای باشد که حالا قربانی به حرف او گوش نمی‌دهد و می‌خواهد کنترل بازی را از دست ندهد. یا می‌تواند قربانی‌ای باشد که می‌خواهد از نقش خود خارج شود و کنترل بازی را به دست بگیرد. یا حتی دوستی که کمکی کرده و می‌خواهد برای جبران پشیمانی خود، طرف مقابل را زجر بدهد.
قربانی: قربانی کسی است که خودش را شکست خورده و ناامید می‌پندارد. دلیلی ندارد که واقعاً شکست خورده باشد، یا حتماً ضربه‌ای خورده باشد. همین که حس کند در یک رابطه، همکاری، یا زندگی خود شکست خورده کافی است تا وارد نقش یک قربانی بشود. او نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید که مسئله را کنار بگذارد یا شکست را بپذیرد. برای پوشش دادن این ضعف، به دنبال ناجی می‌گردد. یا سعی می‌کند طرف مقابل را رنج بدهد. کسی که وارد نقش قربانی می‌شود تلاش می‌کند با مظلوم یا بدبخت جلوه دادن خود، ترحم دیگران را جلب کند و آنان را وارد نقش ناجی کند و از این طریق آن‌ها را کنترل کند. قربانی همچنین می‌تواند با ایجاد احساس گناه و احساس مسئولیت در دیگران، آنان را به نقش ناجی بکشانند.
چگونگی تغییر نقش‌ها
در بالا گفتم که مثلث کارپمن یک بازی دو نفره است که با تغییر نقش‌ها کامل می‌شود. دلیلی ندارد که نقش ابتدایی تا انتها با شخص باقی بماند. حتی یک ناجی می‌تواند مدت زمان زیادی نقش قربانی را بازی کند. پس زیاد دلخوش نباشید که می‌توانید همیشه بازی را کنترل کنید.
ناجی به آزارگر: شایع‌ترین تغییر نقش در مثلث کارپمن است. یک نجات دهنده که معمولاً خودش هم وارد بازی می‌شود، سعی دارد طرف مقابل را نجات بدهد. ایده‌ها و راهنمایی‌های اولیه ممکن است مؤثر باشد و جواب هم بدهد. اما وقتی در مقابل این ایده‌ها نوازش مورد نظر را دریافت نمی‌کند یا حتی در مورد ایده‌های بعدی جواب کافی را نمی‌گیرد، سعی می‌کند با زجر دادن، طرف مقابل را کنترل کند. زجر دادن شیوه‌های متفاوتی دارد، فحش دادن، دعوا کردن، فشار آوردن کلامی‌ از این شیوه‌هاست.
آزارگر به ناجی: شخصی که مدام زجر می‌دهد بالاخره موفق می‌شود که شخص مقابل را راضی کند تا کاری را که می‌خواهد انجام دهد. پس نجات دهنده می‌شود.
آزارگر به قربانی: وقتی یک آزارگر نمی‌تواند حرف خودش را به کرسی بنشاند، در حقیقت شکست خورده است. او زمان و انرژی خود را در رابطه باخته است و حالا تبدیل به یک قربانی شده است.
قربانی به آزارگر: یک قربانی می‌تواند مدام با شکایت کردن از وضع خود، تبدیل به یک آزارگر بشود. وقتی یک ناجی قربانی را پیدا می‌کند، در ابتدا می‌تواند کنترل بازی را دست بگیرد. قربانی از حضور ناجی خوشحال است. اما وقتی که یک قربانی دیگر نخواهد نقش خود را ادامه بدهد، ناجی را تحت فشار می‌گذارد و با زجر دادن سعی می‌کند که از این نقش بیرون بیاید.
ناجی به قربانی: وقتی یک قربانی تبدیل به آزارگر می‌شود، ناجی احساس می‌کند که در نجات دادن طرف مقابلش شکست خورده است. او تبدیل به یک قربانی می‌شود.
قربانی به ناجی: وقتی یک قربانی به حرف ناجی خود گوش نمی‌دهد و ناجی تبدیل به یک آزارگر می‌شود، حالا او است که سعی می‌کند ناجی را متقاعد کند که دست از این وضعیت بردارد. در حقیقت قربانی سعی می‌کند به ناجی بفهماند که رفتار او از سر ضعف است و می‌خواهد ناجی خود را حالا تبدیل به آزارگر شده از این وضعیت عصبی نجات بدهد.

چگونگی خارج شدن از مثلث
رابطه مثلث کارپمن یک نوع بازی است. در یک بازی به چه چیزی می‌رسیم؟ ایجاد نوازش، تثبیت وضعیت موجود، جلوگیری از صمیمیت و حتی پر کردن وقت. بازی تلاش کودک درون است برای کنترل وضعیت و رهایی از احساس بد درونی. اما تنها چیزی که با این بازی عاید این کودک درون می‌شود جدایی او از دیگران و تشدید احساس وابستگی است.
وقتی قرار است به کسی کمک کنیم، قرار نیست او را نجات بدهیم. و وقتی کمک کردیم با میل درونی این کار را کردیم و از بی مهری طرف مقابل ناراحت نشویم. و یادمان باشد که وقتی از کسی کمک می‌خواهیم، در حقیقت برای همین یک کار از او کمک خواسته‌ایم و قرار نیست که او ما را نجات بدهد و یا مسئول شکست‌های ما باشد.
اما وقتی کسی می‌خواهد با ما وارد بازی شود چه کار باید کرد؟ وقتی با محرکی روبرو شدیم که کسی می‌خواهد وارد بازی شود؟ معمولاً از سه طریق زیر یک شخص وارد بازی می‌شود.
ناجی: «می‌دونم این کار به من مربوط نیست اما…»، «با این که وظیفه ام نیست اما من می‌تونم این مشکلتون رو حل کنم…» یک ناجی که به دنبال قربانی می‌گردد.
راه حل: از لطف او تشکر کنیم و مسئله را خودتان حل کنیم. اصلاً نگذاریم حرفش را بزند. اما بی احترامی‌ نکنیم که بُعدِ آزارگرش را تحریک کنیم. «از لطف شما ممنون. شاید بتونیم خودمون مسئله رو حل کنیم.»،
آزارگر: «می‌خوام باهات رک صحبت کنم.»، «از این که این قدر رک حرف می‌زنم معذرت می‌خوام»
آزارگری که به دنبال قربانی می‌گردد و می‌خواهد تیشه‌اش را فرود بیاورد.
راه حل: با متانت به حرف های او گوش بدهیم. حتی با شوخی و تلف کردن وقت جلوی عصبانیت او را بگیریم. یا حتی بحث را عوض کنیم. «حالا چرا این قدر خشن؟!»، «اول بشین یه چایی بخوریم بعد…»
قربانی: «تو خیلی توی این کار واردی»، «من یه همکار خیلی جدی می‌خوام» یک قربانی که دنبال ناجی می‌گردد.
راه حل: موضوع را دست کم بگیریم و بحث را عوض کنیم. «تا منظورت چه کاری باشه! (با ادا اطوار)»، «دوستان زیادند. من هم یه چیزهایی بلدم»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست
سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می دهیم
0:00
0:00