نظام ‏هاى ارزشى براساس دیدگاه آلپورت

• آلپورت شش نظام ارزشى اساسى را تعيين مى‏كند.
به عقيده وى تمام انسان‏هاى دنيا از اين شش نظام استفاده مى‏كنند و هيچ انسانى از اين شش نظام خارج نيست و غير از اين نظام‏هاى ارزشى كلى و اساسى، نظام ارزش ديگرى وجود ندارد. به نظر آلپورت، ارزشها صفات هستند و آنها عمیق ترین علایق و انگیزشهای ما را نمایش می دهند. آلپورت بر این بود که هر فردی به درجاتی، واجد یکی از این تیپ های ارزشی است .

• اين نظام‏ها عبارتند از:

I. ارزشهای نظری و علمی Theoretical System Values
در اين نظام، فرد به علم و دانش، آن هم به جنبه نظرى و انتزاعى آن و نه معناى عملى و عينى آن، بها مى‏دهد.  هدف عمده او تحقيق دانش و افزايش يافته‏ هاى علمى است، به گونه ‏اى كه اصلاً با جنبه‏ هاى كاربردى و عملى آن‏ها كارى ندارد.  وى تشنه علم و دانش است و صرفاً مى ‏خواهد كه بخواند و بخواند. Truth, in a Cognitive Way « Theoretical Person

II. ارزش‏هاى سياسى Political Values
در اين نظام ارزشى، فرد به قدرت و سياست ارزش و اهميت مى‏دهد.  وى عقيده دارد كه كسب قدرت و مهار دولت‏ و ملت‏ از مهم‏ترين اهداف او در زندگى مى‏ باشند.  هدف واقعی چنين فردى در زندگى، يادگيرى شيوه ‏ها و فنون جديد سياست و بالطبع، به دنبال راه های اعمال تئوری های عالمان علم سیاست است که منتهی به بدست آوردن قدرت وتسلط پیداکردن بر مقدرات سیاسی دیگران می گردد. Power « Political Person

III. ارزش‏های هنری و زيبايى شناختى Aesthetic Values
در اين نظام، فرد عقيده دارد كه زيبايى مهم‏ترين و ارزشمندترين چيز در زندگى است.  هدف اصلى وى در زندگى رشد توانايى‏ هاى هنرى خود و درگير شدن با اعمال و حركاتى است كه
زيبايى را در سطح عمومى و خصوصى افزايش مى‏ دهد. Enjoy a Series of Events, Harmony « Aesthetic Person

IV. ارزش‏هاى اقتصادى Economic Values
در اين نظام ارزشى، فرد به پول و ثروت بها مى‏ دهد.  هدف اصلى او در زندگى تا جايى كه مقدور باشد جمع‏ آورى پول و ثروت هنگفت است . چنین آدمی به هيچ چيزی غير از پول و ثروت نمى‏ انديشد و نمی بیند.  چه بسا ممكن است چنین شخصی از خواب و خوراك و خانواده خود دست بکشد تا به پول بيش‏تری برسد Economic Individual « Successful American Business Man

V. ارزش‏هاى اجتماعى Social Values
در اين نظام، فرد به افراد و ارتباط بين آنان اهميت مى‏دهد.  هدف اصلى وى در زندگى، رشد و گسترش ارتباطات دل‏سوزانه و محبت‏ آميز با ديگران است.  ممكن است چنين فردى درصدد يافتن راه‏هايى باشد تا از طريق آن‏ها رفاه و آسايش عمومى مردم را بالا ببرد.  چنين فردى همواره به دنبال كسب رضايت مردم و كسب وجهه و موقعيت اجتماعى است. Social Type « The Love of People

VI. نظام ارزشى دينى Religious System Value
در اين نظام، فرد اعتقاد دارد كه ارزش‏هاى دينى، بالاترين، مقدّم‏ ترين و ضرورى‏ ترين ارزش‏ها هستند.  هدف اصلى او در زندگى اين است كه زندگى اش را به شيوه ‏اى عملى كند كه با باورهاى دينى‏ اش متحد و سازگار باشد. Religious Individual » Unity
آلپورت معتقد است كه نظام ارزش دينى به تنهايى قادر است شخصيت را سازمان‏دهى كند.  عملكرد يك نظام ارزشى وحدت بخشى به شخصيت و يكپارچه ساختن آن است.

به عقيده آلپورت، همه اين نظام‏هاى ارزشى كلى به صورت مساوى قادر به يكپارچه سازى شخصيت نيستند.  وى معتقد است: نظام ارزشى دينى تنها نظامى است كه مى‏ تواند به صورت كامل و مستمر به شخصيت، وحدت و يكپارچگى ببخشد.

وى ادامه مى‏دهد كه نظام ارزشى دينى به دو دليل عمده و اساسى، قادر به انجام اين كار است:

i. دليل اول اين ‏كه دين با تمام جنبه‏ هاى زندگى انسان سر و كار داشته، در هر بخشى از زندگى، حرفى براى گفتن دارد. دين مى ‏تواند فرد را در تمام تعاملاتش با دنيا، در تمام جنبه‏ ها راهنمايى و يارى كند. در بين تمام نظام‏ هاى ارزشى، فقط نظام ارزشى دينى مى‏ تواند در تمام جنبه‏ ها و در تمام زندگى راهنماى انسان باشد. دين يك احساس بزرگ و عمده است كه مى‏ تواند تمام حقايق و تمام نظام‏ هاى ارزشى ديگر را ارزيابى نموده، چهارچوب آن‏ها را در زندگى مشخص نمايد. به همين دليل، وى اصطلاح Master Sentiment (احساس بزرگ، عقيده عمده) را در مورد دين به كار مى‏ برد.

ii. دليل دوم اين‏كه دين پديده ‏اى است كه با عالم بالا Transcendent یا خدا يعنى عالم غيرمادى نامحدود فوق طبيعى، مرتبط است.  نظام ارزشى دينى ساخته دست بشر نيست، اما ساير نظام‏ هاى ارزشى ديگر ساخته و پرداخته دست بشر هستند.  اين نظام ‏ها مجموعه‏ اى از باورها هستند كه افراد بشر خودشان آن‏ها را خلق كرده و طرح‏ ريزى نموده ‏اند.  اين نظام ‏هاى مصنوعى محدود و ناقص هستند؛ زيرا خالق آن‏ها خود محدود و ناقص است.  ولى به دليل آن‏كه نظام ارزشى دينى از منبع وحى و عالم بالا سرچشمه مى‏ گيرد، مى‏ تواند فهم انسان را بالا ببرد و به انسان كمال و تعالى ببخشد و بنابراين، قادر است به صورت كامل و تمام عيار انسان را درك كند و نيازها و خواسته‏ هاى او را ارضا نمايد. نظام ارزشى دينى مى‏ تواند به صورت دايم انسان را با عالم بالا پيوند دهد.

اما نظام ‏هاى ارزشى ديگر علاوه بر اين‏كه ناقص و محدودند، موقّتى نيز هستند؛ زيرا بر چيزهايى تأكيد مى‏ كنند كه موقّتى و زايل شدنى هستند؛ مثل زيبايى، پول، ثروت، قدرت و شهرت كه همگى محدود و موقّتى مى‏ باشند و سرانجام، با فرو ريختن آن‏ها، اين نظام‏ هاى ارزشى نيز فرو مى‏ ريزند و انسان نيز در مرحله ‏اى از زندگى به جايى مى ‏رسد كه آن‏ها را دور مى‏ ريزد و حتى گاهى از آن‏ها متنفّر مى‏ شود.

وقتى يك نظام ارزشى فرو مى‏ ريزد، انسانِ معتقد به آن نظام نيز سرخورده، نااميد و متلاشى مى‏ شود.
حتى ممكن است كه اقدام به خودكشى كند و رفتارهاى خود ويرانگر داشته باشد.

آلپورت در اين‏جا به يك نكته مهم و اساسى اشاره مى‏ كند و با همين نكته است كه جواب معترضان و منتقدان به دين را مى‏دهد.  او مى ‏گويد: درست است كه نظام ارزشى دينی بهترين نظامى است كه به شخصيت وحدت و يكپارچگى مى ‏بخشد، ولى چنين نيست كه هر نوع از اعتقاد دينى بتواند از عهده چنين كارى برآيد.  آلپورت خود متوجه بود كه بسيارى از افراد ادعا مى‏ كنند كه به خدا اعتقاد دارند و از دين نيز پى‏روى مى ‏نمايند.  همچنين متوجه بود كه همه اين افراد سالم نيستند و از آن وحدت و يكپارچگى شخصيت، كه بخشى از شخصيت سالم و كامل به حساب مى‏ آيد، برخوردار نيستند.

• حال سؤال اين است كه آيا عيب از دين است يا از افرادى كه ادعاى دين‏دارى مى‏ كنند؟

پس از انجام تحقيقات در زمينه رابطه بين بى‏ دينى و مرض روانى، آلپورت كشف كرد كه دو نوع اعتقاد دينى (جهت و گرايش دينى) وجود دارد:

A. اعتقاد دينى ظاهرى Extrinsic Religious Belief
B. اعتقاد دينى باطنى Intrinsic Religious Belief

A. اعتقاد دينى ظاهرى :

يك تعهد كاذب و عهد و پيمان دروغين نسبت به خدا و دين است كه در آن شخص از دين استفاده مى ‏كند تا به ديگر اهداف خود برسد.  فردى كه داراى جهت مذهبى ظاهرى است، داراى ايمانى منافقانه نسبت به خدا و تعهدى رياكارانه نسبت به دين مى‏ باشد.  چنين فردى ادعا مى ‏كند كه مهم‏ترين ارزش در زندگى او، پرستش و عبوديت است درحالیکه در واقع و نفس الامر هیچ تعهد و ایمان واقعی به آن ندارند. حقيقت امر اين است كه ساير ارزش‏هاى غير دينى براى او مهم‏ترند.  وى از دين به عنوان يك ابزار استفاده مى‏ كند تا به اهداف غير خدايى ـ يعنى اهدافى كه با ساير ارزش‏ها مرتبط هستند ـ برسد.
شخصى كه داراى يك تعهد مذهبى ظاهرى است، دين را به كار مى‏ گيرد تا از طريق آن منافعى را كسب نمايد، اعمال و گفتار و نيات مذهبى از خود بروز مى‏ دهد تا از اين طريق، منافع انسانى و حتى گاهى شيطانى خود را تأمين نمايد. و در يك كلام، چنين شخصى در واقع، زير لواى دين و با نام دين، سعى و تلاشش و همّ و غمش اين است كه به اهداف سياسى،
اقتصادى، اجتماعى، هنرى يا علمى برسد.

به اعتقاد آلپورت، چنين جهتى و چنين اعتقادى نه تنها نمى‏ تواند به شخصيت وحدت و يكپارچگى ببخشد، بلكه مى‏ تواند منشأ بيمارى روانى نيز باشد.

B. اعتقاد دينى باطنى :

جهت مذهبى باطنى، يك عهد و پيمان كامل و خالصانه نسبت به خدا و نسبت به شيوه مذهبى زندگى است. جهت مذهبى باطنى يك جهت زنده و پوياست كه در تمام زندگى وجود دارد، نه اين‏كه به صورت عادت درآمده باشد. شخصى كه داراى جهت مذهبى باطنى است، بيش‏تر علاقه‏ مند است به دين خودش خدمت كند تا اين ‏كه آن را به خدمت بگيرد.  چنين جهتى يك پيمان جامع و كامل به حساب مى‏آيد كه از طريق آن، همه چيزهاى ديگر در زندگى به دست آمده، به نتيجه مى‏ رسند.
جهت مذهبى باطنى نمى‏ تواند براى هيچ هدف ديگرى، حتى هدف رسيدن به سلامت روان، مورد استفاده قرار بگيرد؛ زيرا چنين جهتى يك جهت كاملاً خالصانه است كه فقط در جهت رسيدن به خدا مورد استفاده قرار مى‏ گيرد.

به عبارتى ديگر، مى‏توان گفت: قصد و نيت افراد در جهت مذهبى آنان مهم است.  اگر اين نيت يك نيت خالصانه خدايى باشد، جهت دينى آنان نيز باطنى و خالصانه خواهد بود . اگر اين نيت يك نيت رياكارانه باشد، جهت دينى نيز ظاهرى و رياكارانه خواهد بود.

اگر شخصى تصميم بگيرد مذهبى باشد تا از اين طريق به سلامت روان برسد، جهت مذهبى او يك جهت مذهبى خالصانه نخواهد بود؛  زيرا وى در حال استفاده از دين است براى رسيدن به هدفى (به دست آوردن سلامت روان)، كه اين هدف، غير خداست.
از ديدگاه آلپورت، حتى چنين شخصى نيز در حقيقت، داراى جهت مذهبى ظاهرى بوده، در نهايت از لحاظ روان‏شناختى مريض به حساب مى‏ آيد.  اگر شخصى داراى گرايش و جهت مذهبى خالصانه باشد، محصول جانبى اين جهت خالصانه آن خواهد بود كه دين چنين شخصى را حفظ كرده، از او مراقبت مى‏ نمايد و سلامت و روان را براى او به ارمغان مى‏ آورد.

بنابراين، مى‏ توان گفت: نظام ارزشى دينى مهم‏ترين و وحدت‏ بخش‏ترين نظام ارزشى است، مادامى كه شخص داراى يك جهت مذهبى باطنى و يك اعتقاد دينى خالصانه باشد. همچنین ازدیدگاه آلپورت گرایش های مذهبی باعث پختگی روان، و رفتار نوع دوستانه در افراد می شود.

آلپورت عقيده دارد كه روان‏شناسى بايد انسان سالم و انسان دينى را مورد مطالعه عميق قرار دهد.  روان‏شناسى وظيفه دارد شخصيت انسان را در ارتباط با دين تجزيه و تحليل كند.
به عقيده وى، روان‏شناسى كه صرفاً به مطالعه رفتارهاى مادى و يا مطالعه انسان‏هاى مريض و ناسالم بپردازد و به دين و ارزش‏هاى دينى اهميت ندهد، روان‏شناسى نخواهد بود.  مگر مى‏ توان شخصيت انسان را عميقاً بررسى نمود، بدون اين‏كه به مهم‏ترين و بهترين عامل وحدت‏ دهنده آن (دين)، توجه كنيم؟
در نهايت، به عقيده آلپورت، عمده‏ ترين وظيفه روان‏شناس و روان‏شناسى بررسى شخصيت انسان، دين انسان و شخصيت دينى انسان است.

دانشنامه روانشناسی مردمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست
سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می دهیم
0:00
0:00