درس بخونم یا درس نخونم؟
دانشگاه برم یا نرم؟
تو شهرستان زندگی کنم یا بیام تهران؟
ازدواج بکنم یا اینکه مجرد بمونم ؟
ماشینم را عوض کنم ؟
همکارهام از زیر کار در میرن من هم بپیچونم یا کارم رو انجام بدم؟
این شغل رو انتخاب کنم یا اون رو این پولش بیشتره ولی به اون علاقه بیشتری دارم؟
شغل دولتی داشته باشم یا کارآفرین باشم؟
مانتویی باشم یا چادری؟
به هنر علاقه مندم ولی توش پول نیست چی کار کنم؟
دلیل این همه سردرگمی چیست ؟
نداشتن خط مشی مشخص
هدف مشخص
و نداشتن رسالت فردی مشخص برای مسیر زندگی
رسالت شخصی بیانهای است ازآنچه میخواهیم باشیم از هر آنچه میخواهیم در مسیرِ عامل بودن دیدار و تجربه کنیم. نوشتن وسیلهای است برای عینیت بخشیدن به آن. نوشتن این رسالت را از مرحله ذهنیت خارج میکند و به واقعیت نزدیک میکند.آینده همیشه در تخیل ما وجود دارد با نیروی تخیل خود به آن تحقق میدهیم.
رسالت شخصی فرد با در نظر گرفتن نقشهای فرد شکل میگیرد. تعیین رسالت شخصی باهدف گذرای متفاوت است رسالت شخصی فرایندی همیشگی است، در راه بودن است اما هدف پایانپذیر است.
محور رسالت شخصی بر سلسلهای از ارزشها و اصول قرار میگیرد که توسط خویش انتخاب میکنیم. رسالت و مأموریت ما از هدف، راه و ارزشهایمان تشکیلشده است.
در پاسخ به این پرسش که ما چه میخواهیم باشیم و داشته باشیم؟ رسالت خود را تعیین میکنیم.
رسالت شخصی شامل موارد زیر هست:
خلاصه و گویا باشد
واژههای مثبت با بار نیرومند در آن بهکاررفته باشد
گویای این باشد که چهکار میخواهید بکنید و چگونه شخصی میل دارید باشید
ارتباط شما با دیگران را تعیین کند
رفتارتان را در هر روز، هر دقیقه و هر لحظه توجیه کند.
رسالت شخصی بازگوکننده مسیری است که ما میخواهیم طی کنیم و تغییراتی که میخواهیم ایجاد کنیم.