در  راهکار 4  از  پرورش شادی و شکرگزاری صحبت کردیم.در این مطلب به راهکار 5 میپردازیم.

راهکار 5:

پرورش شهود و ایمان:

رها کردن نیاز به وضوح  وقطعیت:

تمام مراحل تحقیق به نحوی من را به مسیرهای تازه ای سوق داده اند که تصورش را هم نمی کردم، به ویژه در مورد ایمان، شهود و معنویت. وقتی اولین بار متوجه اهمیت شهود و ایمان به عنوان الگوهای اصلی زندگی اصیل شدم کمی به خود پیچیدم. دوباره احساس می کردم  دوستان خوبم یعنی دلیل و منطق مورد حمله قرار گرفته اند. به همسرم گفتم: « بفرمایید، حالا نوبت شهود و ایمان است! باور می کنی؟»

استیو جواب داد:« از تعجب تو، تعجب می کنم، تو که خودت تمام مدت دائم داری با ایمان وشم درونی ات کار می کنی.»

این جواب او مرا به کلی خلع سلاح کرد.

در جواب به اوگفتم: «درسته من از آن دسته آدم هایی هستم که از روی ایمان وشهود کار می کنم،  اما فکر می کنم جنبه ی شهودی من قوی نیست. ببین فرهنگ لغت در معنی شهود آورده: شهود درک مستقیم حقیقت،  بدون توسل به استدلال است. استیو نخودی خندید و گفت:«خوب شاید تعریف فرهنگ لغت با نتایج تحقیقی تو همخوانی ندارد و تو باید تعریف تازه ای از آن بدهی. اینکه چیز تازه ای نیست.»

از آن پس یک سالی را روی ایمان و شهود کار کردم و ضمن آن مصاحبه های زیادی انجام دادم تا با عقل و دل دریابم پرورش شهود و ایمان به چه معناست. باید بگویم که نتیجه ی کار مرا شگفت زده کرد.

شهود

شهود:

درک باطنی یا شهود، مستقل از استدلال نیست. در واقع روانشناسان معتقدند که شهود فرآیند ناهشیار سریع و بی مکث دریافت ارتباط بین مقدمات اولیه برای رسیدن به حقیقت است؛ شهود مانند پازلی ذهنی است. مغز موقعیت بیرونی را تحت مشاهده ی دقیق قرار می دهد وبعد مشاهده ی خود را با خاطرات، دانش و تجربیات موجود پیوند می زند و با هم تطبیق می دهد و پس از این جریان است که ناگهان شمّ درونی ما به دریافت حقیقت نائل می شود.

گاه  شهود یا درک باطنی، آنچه دا که نیاز داریم به ما می دهد؛ اما گاه نیز، برای درک حقیقت، ما را به استفاده از دلیل و منطق سوق می دهد. از قرار معلوم شهود صدای آهسته ی درونی است، اما این صدا محدود به یک پیام نیست. گاه شهودمان به نجوا می گوید: «شمّ درونی ات را دنبال کن» و گاه فریاد می زند: « باید این را بررسی کنی؛ اطلاعات موجود کافی نیست!» در کار خود دریافتم که آنچه صدای شهود ما را خاموش می کند، نیاز به وضوح و قطعیت است. اکثر ما نمی توانیم ابهام را تحمل کنیم. دوست داریم همه چیز ضمانت شده و قعطی باشد، طوری که مجبور نباشیم به نتایج فرآیند مغزی خود ( در ادراک باطنی) توجه کنیم. برای مثال، به جای توجه به شمّ قوی درونی خود،  بیمناک می شویم و در صدد کسب اطمینان از سوی دیگران بر آییم.

  • « تو چه فکر می کنی؟»
  • « به نظرت باید این کار را بکنم.»
  • « به نظرت این ایده درست است یا بعداً ممکن است پشیمان بشویم؟»
  • « اگر جای من بودی چه می کردی؟»

یک پاسخ رایج به این دسته پرسش ها این است: « من نمی دانم جه کار باید بکنی،  ببین دلت چه می گوید؟» بله، « دلت چه می گوید؟»

سر خود را تکان می دهیم و می گوییم « مطمئن نیستیم.» در حالی که جواب واقعی این است:« هیچ نمی دانم دلم چه می گوید، سال هاست که با هم حرف نزده ایم.»

وقتی جویای نظر این و آن می شویم، غلب علتش این است که به آگاهی و استباط درونی خود اطمینان نداریم. گمان می کنیم شهودمان بسیار متزلزل و نامطمئن است. به همین دلیل است که برای کسب تأیید

و اطمینان به دیگران روی می آوریم؛ به دنبال افرادی می گردیم که در صورت شکست برنامه ها بتوانیم احساس تقصیر را با آنها در میان بگذاریم. خود من در این گونه نظرخواهی ها حرفه ای هستم،گاه طی کردن تنهایی یک مسیر برایم دشوار می شود. وقتی می خواهم درباره ی یک موقعیت دشوار و حساس تصمیم بگیرم و خود را در اتصال با شهود باطنی ام حس نمی کنم، معمولاً از تمام اطرفیانم نظرخواهی می کنم. جالب اینکه در طی این تحقیق، نظرخواهی برایم حکم پرچم قرمز را پیدا کرده است،  چون به من می گوید در موقع تصمیم گیری احساس ضعف و آسیب پذیری می کنم.

همان طور که قبلاً گفتم، اگر یاد بگیریم که به شهود خود اعتماد کنیم، حتی گاه ممکن است به ما بگوید که مثلاً درباره ی فلان موضوع درک باطنی درستی وجود ندارد و به اطلاعات بیشتری نیازداریم. مثال دیگری که نشان می دهد نیاز  به روشنی و قطعیت، مانع از شهود می شود، زمانی است که هشدار درون مان را برای آهسته رفتن، گردآوری اطلاعات بیشتر یا واقعیت سنجی، نادیده می گیریم:

  • « من این کار را انجام می دهم، هر چه می خواهد بشود، بشود.»
  • « از بس درباره اش فکر کرده ام خسته شدم، خیلی به آدم استرس می دهد.»
  • « ترجیح می دهم همین آلان این کار را بکنم، تا اینکه یک مقدار دیگر صبر کنم.»

یک دلیل تصمیم گیری های بزرگ عجولانه، می تواند این باشد که نمی خواهیم با پاسخ های بر خاسته از دقت و تمرکز روبه رو شویم چرا که می دانیم چنین پاسخ هایی احتمالا ما را از خواسته مان دور می کند.

همیشه با خودم می گویم:« اگر می ترسی محاسبه کنی یا نوشتن را شروع کنی، این کار را نکن.» وقتی فقط می خواهیم با تصمیم گیری های عجولانه موضوعی را از سر خود باز کنیم، جا دارد از خود بپرسیم که

آیا این عجله صرفا برای این نیست که به علت ضعف نمی توانیم به اندازه کافی آرام بمانیم و تصمیمی سنجیده بگیریم؟

بنابراین همانطور که می بینیم، شهود و درک باطنی همیشه برای دریافت پاسخ از درون نیست. گاه وقتی به منبع آگاهی درون خود رجوع می کنیم، به ما می گوید که بدون بررسی و جست وجوی بیشتر نمی توانیم تصمیم بگیریم. حال به تعریفی که من از شهود دارم توجه کنید:

شهود صرفا راهی برای دانستن و دریافت پاسخ نیست، بلکه توان تحمل تردید و ابهام و تمایل به اعتماد کردن به راه های بسیاری است که طی آن بینش ، شمّ درونی، تجربه، ایمان و استدلال خود را پرورش داده ایم.

ایمان:

آنچه درباره ی ایمان دریافته ام این است که ایمان و استدلال دشمن ذاتی یکدیگر نیستند . این نیاز ما برای

وضوح و اشتباه نکردن است که از سر بی توجهی ایمان و منطق را در مقابل هم قرار می دهد. ما خود را مجبور می سازیم که یک راه شناخت را به بهای کنار گذاشتن راه دیگر، انتخاب و از آن دفاع کنیم.

البته قبول دارم که این دو می توانند در مقابل هم قرار گیرند و تنش ایجاد کنند چرا که خود نیزگاه این تنش ها را در زندگی تجربه کرده ام، اما در جریان کار خود متوجه شده ام که ترس از ناشناخته ها و خطا کردن است که ما را دچار تعارض و اضطراب می کند. حال آنکه برای معنا دادن به زندگی در دنیای

نامطمئن هم به منطق نیاز داریم و هم به ایمان.

در مصاحبه ی  خود با افرادی که با تمام وجود خود زندگی می کردند، کلمه ی  ایمان را بسیار می شنیدم.

اوایل فکر می کردم ایمان یعنی پذیرش این موضوع که «برای هر چیزی دلیل و علتی وجود دارد.»البته پذیرش ایمان به این صورت برایم مشکل بود، چون دوست ندارم ار خدا، ایمان یا معنویت برای توجیه وقایع ناگوار استفاده کنم. وقتی مردم می گویند:

« برای هر چیز دلیلی وجود دارد». آدم احساس می کند وضوح و قطعیت جای ایمان نشسته است.

اما بعد از مصاحبه هایم دریافتم که برای این گروه، ایمان معنای دیگری دارد. تعریفی که من از ایمان به دست آوردم چنین است:

ایمان مکانی اسرار آمیز است، جایی که شهامت اعتقاد به امری نادیدنی را پیدا می کنیم و ترس از امور یا نتایج نامعلوم را رها می کنیم.

علاوه بر این دریافته ام که همیشه دانشمندان نیستند که با موضوع ایمان دست و پنجه نرم می کنند و باز همیشه افراد مذهبی نیستند که ابهام را به تمامه در آغوش می گیرند. البته بسیاری از فرقه های بنیادگرا و افراط گرا قطعیت و وضوح را به ایمان ترجیح می دهند.

این گفته ی ریچارد رور، استاد الهیات را، دوست دارم که:«دوستان دانشمند من ایده هایی درباره ی« اصول ابهام» و نقاط مجهول مطرح می کنند.

آن ها دوست دارند در فرضیه ها و نظرهای خیالی زندگی کنند، اما بسیاری از افراد مذهبی بر جواب هایی اصرا می ورزند که همواره مطابق حقیقت اند. ما نتایج قطعی و امور معلوم را دوست داریم و آن را نشانه ی ایمان می دانیم. عجبا که کلمه ی «ایمان» به معنای کاملاً مخالف معنای واقعی اش به کار می آید.»

برای زندگی کردن و عشق ورزیدن با تمام وجود، در دنیایی که غالباً قبل از خطر کردن و زیان دیدن به نتایج قطعی فکر می کنیم، داشتن ایمان، جزئی ضروری است. درگیری تمام عیار با زندگی مستلزم باور کردن بدون دیدن است.

از پا ننشنید:

به هوش باشید:

رها کردن نتایج قطعی یکی از بزرگ ترین مشکلاتی است که باید روی آن کار کنم، چرا در مقابل امور«نامعلوم» حتی به صورت فیزیکی، یعنی با ترس، اضطراب و احساس آسیب پذیری هم واکنش نشان می دهم.در چنین شرایطی است که باید بسیار ساکت باشم و آرام بگیرم.  البته  نظر به زندگی پر مشغله و فرزندانم، جای ساکت و آرام پیدا کردن یعنی پنهان شدن در گاراژ یا رانندگی دور بلوک. به هر حال مجبورم برای آرام شدن راهی پیدا کنم تا بتوانم صدای درونم را بشنوم.

به خود انگیزه دهید: جریان احیای ایمان و زندگی معنوی ام کار آسانی نبود. در واقع آغاز این جریان و باز شدن روزنه ی قلبم، برخوردار با این جمله از آن لا موت بود: « نقطه ی مقابل ایمان نه شک و ابهام، بلکه قطعیت است.»من با خواندن کتاب هایلا موت، سو مانک کید وپماچادرون انگیزه خود را تقویت می کنم. در ضمن این سخن پاتو لؤلوکو ئیلو در کتاب کیمیاگر را از یاد نمی برم که:«شهود غوطه ور شدن ناگهانی روح در جریانی زندگی است، جایی که تاریخ همه ی انسانها به هم گره می خورد و ما می توانیم پاسخ هر سئوالی را آنجا بیابیم زیرا همه چیز آنها مکتوب است.»

دست به کار شوید:

وقتی واقعاً بیمناک و نامطمئن هستم. دلم می خواهد فورا  پاسخی پیدا کنم تا آرام بگیرم. در ان جور مواقع « دعای آرامش» بهترین دستاویز من است:«خداوند آرامش به من عطا کن که در پناه آن امور تغییر ناپذیر را بپذیرم و شهامتی که برای امور تغییر ناپذیر چاره ای بیندیشم و خردی که تفاوت این دو را دریابم.» آمین.

شما چطور تلاش می کنید؟

تایپ : رضا انصاری رادمندی

بگرفته از کتاب:

نوشته:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست
سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می دهیم
0:00
0:00