کوچینگ چیست و وظایف یک کوچ چیست؟
کوچینگ در لغت به معنای مربیگری است. عموما مردم فکر میکنند مربی یعنی مربی ورزشی؛ ولی منظور من یک مربی تحولگرا است. کوچ(Coach) فردی است که به کمک افراد و سازمانها میآید تا متحول شوند و به آرزوهای همیشگیشان برسند. کوچینگ فرایندی است بین مراجع و کوچ(Coach) در جهت برآورده شدن تحولات مورد نیاز مراجع. در کشورهای پیشرفتهی دنیا کوچینگ امری متداول است. در آنجا هم کوچ(Coach) زندگی داریم هم (Coach) شغلی.
کوچینگ معتقد است فرد مراجع یک انسان سالم است و پاسخ مشکلاتش را خودش میداند و برای برآورده شدن اهدافش نیاز به همراهی یک کوچ(Coach) دارد. در فرایند کوچینگ مراجع ملزم به پیشرفت و حرکت میشود و مثل مشاوره نیست که لزوما با انتقال دانش کوچ(Coach) بخواهد پیشرفت کند. کوچینگ مراجع را ملزم به حرکت میکند و کمک میکند تا پله پله به آرزوهایش برسد. در جوامع پیشرفتهی صنعتی افراد موفق کوچ(Coach) استخدام میکنند تا به کمک او زندگیشان را مدیریت کنند. و چرخهی نامتعادل زندگیشان را متعادل کنند.
ممکن است ما در زندگی موفقیتهایی به دست آوریم ولی معمولا این موفقیتها پایدار نیست. من نظریهی موفقیت پایدار را مطرح کردهام. یعنی موفقیت در تمام سطوح زندگی به شکلی ماندگار نه موقتی و زودگذر. حضور یک کوچ(Coach) کمک میکند تا به موفقیت پایدار برسیم. و زندگی خود را درست ببینیم. کوچینگ به فردیت انسانها احترام میگذارد و نسخهی آماده نمیدهد. در کوچینگ بر خلاف مشاورههای رایج، مراجع خوب شنیده میشود. ما به کسی مشاوره نمیدهیم، لبخند هدیه میدهیم.
از فعالیتها و خدمات انجمن کوچینگ برایمان توضیح دهید.
انجمن بین المللی کوچینگ به زبان فارسی با عنوان FCCI مشغول به کار است. این انجمن زیر نظر فدراسیون بین المللی کوچینگ ICF کار میکند. یکی از خدمات این انجمن برای عموم مردم، برگزاری رایگان سمینار در ارتباط با کوچینگ است. طریقهی ارتباط با انجمن هم ایمیل زدن به انجمن و یا معرفی از طریق یک کوچ(Coach) عضو انجمن است.
دلیل انتخاب کوچینگ چه بود؟
کوچینگ به نقاط قوت آدمها میپردازد و این اصلیترین دلیل علاقهی من به کوچینگ است. طی این فرایند، نقاط قوت مراجع برجسته خواهد شد. به نظر من کوچینگ مکمل نگاه خودشناسانهی روانشناسی تحلیلی است. در واقع خودشناسی بستر را فراهم میکند و کوچینگ کمک میکند تا درخت شما رشد کرده و میوه بدهد.
کوچینگ مسیر زندگی مرا متحول کرد. من تجربیات مختلفی در زندگی داشتم. مثلا در زمینهی مهندسی که فضای ساختاریافته و غیر منعطفی را به من نشان داد یا فضای عمیق در روانشناسی تحلیلی و یا فضای منعطف و خلاقانهی فیلمسازی در انجمن سینمای جوان. و در نهایت کوچینگ به من حرکت و تلاش برای کسب نتیجه را آموخت. این تجربیات باعث میشود تا در کوچینگم بتوانم با طیفهای مختلفی از مردم به راحتی ارتباط برقرار کنم.
چه چیزی در روانشناسی تحلیلی شما را جذب کرده بود؟
کارل گوستاو یونگ از وقتی با دنیای شرق آشنا شد، مسیرش را از فروید جدا کرد. و روانشناسیاش عمیق و جذاب شد. روان انسان به کوه یخی تشبیه میشود که 10 درصدش روی آب است و 90 درصدش زیر آب و پنهان از دید ما. اسطورهها یا همان کهن الگوها برای شناخت آن 90 درصد به وجود آمدند تا مردم به ناخودآگاه خود دست یابند. اتفاقا برای فهم بهتر برخی از این اسطورهها، مجموعهی دو جلدی «چند روز همهی ما» را در سال 91 با همکاری خانم نواری نوشتیم که مجموعهی ده داستان کوتاه مرتبط است. و شخصیتهایش بر اساس برخی از اسطورهها و کهن الگوها نوشته شدهاند. البته برشی چند روزه از زندگی آنها.
این روش در خودشناسی خیلی به من کمک کرد. به نظر من زندگی مثل یک پازل است و ما به کمک خودشناسی میتوانیم این پازل را تکمیل کنیم. حکایت معروفی است در باب شکاندن هیزم. خودشناسی کمک میکند تا تبرمان را تیز کنیم و هیزمها را سریعتر بشکنیم. با تبر کند احتمالا موفق به شکستن هیزمها نمیشویم یا خیلی انرژیمان هدر میرود.
در مورد MBTI هم توضیح دهید.
طبق این نظریه 16 تیپ شخصیتی داریم که هر تیپ شامل 4 بعد است. مثلا یک فرد «برونگرای شهودی احساسی پذیرنده» است. این 4 بعد نقطه قوتهای این فرد هستند. البته ابعاد متناظر دیگر هم در طول زندگی فرد رشد خواهند کرد ولی این 4 تایی که در تیپ شخصیتیاش گفته میشود نقاط قوت و ترجیحات شخصی فرد است. مجموعه داستانهای کوتاهی نوشتهام که شخصیتهایش بر اساس MBTI پرداخته شدهاند و به زودی چاپ خواهند شد.
یکی از دلایل مطرح بودن این نظریه استفاده شدنش در شرکتهای برتر دنیاست. البته این نظریه هم مثل باقی نظریات روانشناسی ایراداتی دارد و علتش واضح است. ابزار ما برای سنجش روان خود روان است که باعث میشود همیشه چند قدمی عقبتر باشیم. MBTI روان انسان را در 4 بعد بررسی میکند: انرژی، دریافت اطلاعات، تصمیمگیری و سازماندهی. البته خود آقای یونگ سه بعد اول را مطرح کرد و بعدها خانمهای مایرز و بریگز بعد چهارم را اضافه کردند.
از این 16 تیپ شخصیتی 4 گروه به وجود میآیند: ایده آلیستها(فیلسوفان)، دانشگراها(قدرت گرایان)، سنتیها(امنیت گرایان) و صنعتیها (هیجان گراها). این گروهها را ما در تشکیل اتاق فکر سازمانها استفاده میکنیم.
با توجه به اینکه شما مدیر انتشارت آفرینشگر هستید، دلیل انتخاب این شغل و کارهایی که تا به حال انجام دادید را بفرمایید.
علاقمندی به موضوع کتاب و آشنا شدن با فرایند چاپ کتاب مرا به این سمت کشاند. ابتدا نویسنده شدم بعد ناشر. البته یک سالی کتابفروشی هم داشتم که باعث ورشکستگیام شد و تعطیلش کردم.
من ناشر و مترجم کتابهای الفی اتکینز در ایران هستم و به نوعی مرا بابای الفی اتکینز میدانند. در حوزهی بزرگسال هم کتاب داستان و اخیرا روانشناسی کار میکنیم. البته در داستان هم فقط مجموعههایی را کار کردیم که نگاه روانشناسانه و عمیقی به اجتماع دارند. مثلا دو کتاب آخری که از خانم صدری چاپ کردیم «یک چیز گنگ دوست داشتنی» و «حنجره در فریاد» ، داستانهایی اجتماعی هستند که دردهای روز جامعه را با نگاهی عمیق و روانشناسانه به تصویر کشیدهاند.
علی توکلی یرکی